منافقین پوست جنازهها را هم کنده بودند/جنایات و شکنجههای یک فرقه
تاریخ انتشار: ۱ تیر ۱۴۰۲ | کد خبر: ۳۸۰۴۲۳۱۱
علیرضا خوشنویس کارگردان مجموعه مستند «داستان یک پایان» از مستندهای تلویزیونی مرتبط با سرانجام منافقین، در گفتگو با خبرنگار مهر درباره این مستند توضیح داد: «داستان یک پایان» روایتی جامع از سازمان مجاهدین خلق از ابتدای تأسیس تا سال ۹۵ است که این پروژه کلید خورد. این پروژه یک کار مشترک بود که بخشی از کارگردانی آن را عبدالمهدی آگاهمنش برعهده داشت و بخش دیگر آن را بنده برعهده داشتم.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
وی ادامه داد: روایت این مستند برای من زمانی آغاز شد که مستند مشهور «فیلم ناتمامی برای دخترم سمیه» در حال ساخت بود. در همان دفتری که این مستند در حال تولید بود، پیشنهادی مطرح شد تا در کنار مستندهایی که روایت شخصی افراد به حساب میآیند، یک تاریخچه جامع هم در قالب یک مستند داشته باشیم. قرار بود تمرکز این مستند دیگر روی یک شخص نباشد و موضوع آن کلی و ناظر به اتفاقاتی باشد که برای سازمان و شخص رجوی رخ داده است.
این کارگردان با اشاره به تولید این مجموعه مستند در ۶ قسمت توضیح داد: قسمت اول این مجموعه بهطور کامل به تحولات پیش از انقلاب مربوط میشود و اینکه سازمان مجاهدین چگونه در سال ۴۴ متولد میشود و چه اتفاقاتی را تا پیش از انقلاب رقم میزند. جلوتر که میرویم در قسمت دوم شاهد اتفاقات مربوط به اوایل انقلاب و رفتن عوامل سازمان به کشور فرانسه روایت میشود. در قسمتهای بعد شاهد ماجراهای مربوط به نقش منافقین در جنگ، تأسیس کمپ اشرف و بحثی طولانی درباره ویژگیهای فرقه بودن این سازمان هستیم.
سازمانی که تبدیل به یک فرقه شد!
وی افزود: یکی از مهمترین مصادیق که نشان میدهد رفتار سازمان از جایی به بعد حالت فرقه به خود گرفته است، تبدیل شدن نظرات شخصی یک فرد به نام مسعود رجوی به ایدئولوژی سازمان است. تصویری که رجوی از شیوه مبارزه نشان میدهد، از ابتدا تلفیقی از ایدههای اسلامی و مارکسیستی بوده است. آنها میگفتند ما مسلمان هستیم اما برای مبارزه باید سراغ ایدههای مارکسیسم و لنینیسم برویم! این ایدهها در طول بیش از ۵۰ سال عمر سازمان مدام تغییر میکند و آرامآرام تبدیل به ایدهها و سلایق یک فرد میشود. از جایی به بعد این فرد حتی خودش را محق میداند که در زندگی شخصی افراد فرقهاش هم دخالت کند. مهمترین نمود این رویکرد هم جریان طلاق اجباری اعضا در پادگان اشرف بود.
آنها میگفتند ما مسلمان هستیم اما برای مبارزه باید سراغ ایدههای مارکسیسم و لنینیسم برویم! این ایدهها در طول بیش از ۵۰ سال عمر سازمان مدام تغییر میکند و آرامآرام تبدیل به ایدهها و سلایق یک فرد میشود. از جایی به بعد این فرد حتی خودش را محق میداند که در زندگی شخصی افراد فرقهاش هم دخالت کند
این مستندساز ادامه داد: نمونههای دیگری از این موارد مانند سوءاستفاده جنسی از اعضا و یا ساختن زیارتنامه برای مسعود و مریم رجوی هم بهصورت مفصل در قسمتهای چهارم و پنجم این مستند به تصویر درآمده است. پایان فیلم ما در زمان ساخت، طرح این سوال بود که بالاخره رجوی مرده است یا زنده است؟ آن روزها درباره اینکه او چه زمانی مرده است روایتهای مختلفی وجود داشت. برخی میگفتند در زمان حمله آمریکا به عراق کشته شده است و برخی دیگر برمبنای شواهد و صداهای موجود میگفتند او بعدها مرده است. قسمت ششم مستند دقیقاً ناظر به همین روایتها ساخته شد. در مقطعی هم بالاخره یک مقام سعودی به نام ترکی الفیصل از عبارت «مرحوم رجوی» استفاده کرد و مریم رجوی هم به آن واکنشی نشان نداد. این نقطه پایان روایت ما در مستند «آغاز یک پایان» است.
خوشنویس درباره خشونت بالای موجود در فرقه منافقین هم توضیح داد: این گروه خاصیتی داشتند که از همان ابتدای تشکیلشان میشد نشانههای آن را دید که در قالب یک ناسزای سیاسی با عنوان «اپورتونیست بودن» یا «فرصتطلب بودن» هم در همان سالها مطرح میشد. اینها برای رسیدن به هدفشان هر وسیلهای را توجیه میکنند و هیچ مبنای ایدئولوژیکی مشخصی برای درست یا غلط بودن یک کار ندارند. براساس همین ویژگی ترور هم برای آنها توجیهپذیر میشود؛ هم ترورهای هدفمند و هم ترورهای کور که تنها منتهی به کشته شدن تعدادی از مردم میشد، بدون آنکه بدانید اساساً اینها چه کاره هستند و چه دیدگاهی دارند! اوج این رویکرد را هم در سال ۶۰ شاهد بودیم.
وی افزود: این تناقض در رفتارهای بعدی این گروه هم مشهود است. آنها در سالهای جنگ سراغ همکاری با صدام میروند در حالی که آنها در مقابل کلیت ایران ایستاده بودند. همین اپورتونیست بودن به آنها اجازه داد تا به راحتی با دشمن ایران همراه شوند. آنها همه چیز را در راستای رسیدن به اهدافشان توجیه میکنند. مشابه تعاملاتی که بین این گروهک و عربستان سعودی شاهد بودهایم.
ماجرای پاسدارهایی که به دست منافقین مثله شدند
این مستندساز با اشاره به روایت بخشی از خشونتهای منافقین در مستند «داستان یک پایان» گفت: در یک ماجرای معروف اینگونه روایت شده بود که این گروهک در همان سال ۶۰ دو پاسدار را میربایند و وقتی جسدهای این دو پاسدار پیدا میشوند، مشخص میشود بهشدت تحت شکنجه با ابزارهایی مانند اتو بودهاند، پوست بدنشان کنده شده و حتی بدنهایشان هم مثله شده بود. برای این میزان از خشونت هم همواره این توجیه را داشتهاند که چون نیروهای ما در زندانهای جمهوری اسلامی تحت شکنجه هستند، ما هم آنها را شکنجه میکنید. یک دعوای رسانهای هم به راه میاندازند که در مقاطعی حتی بنیصدر هم در روزنامه خودش یعنی «انقلاب اسلامی» با آنها همراهی میکند.
وی ادامه داد: جنایتهای این منافقین بهطور کامل در جریان ترورهایی که انجام دادهاند مشهود است. در میان این اتفاقات هم برای خودم همواره جنایت هفتم تیر، اتفاق عجیبی است. اینکه رئیس قوه قضاییه با همراهی جمعی از چهرههای قوه مجریه و مقننه، در یک نوبت ترور شوند بسیار اتفاق تلخی بود. اگر مرور کنیم در آن مقطع آنها همه آدمهای اصلی سیستم حکومت مستقر را ترور کردند، غیر از حضرت امام (ره) که بعدها مشخص شد برای ایشان هم برنامه داشتهاند.
این مستندساز گفت: زمانی که ما این مستند را میساختیم هنوز فیلمهایی مانند «ماجرای نیمروز» و «سیانور» ساخته نشده بود. نسل ما که این ماجراها را ندیده بودیم، گویی احساس نیاز کردیم که سراغ این سوژه باید برویم. هم درباره فعالیتهای سازمان در قبل از انقلاب و هم درباره اتفاقاتی که در اشرف رقم خورد، کم کار شده بود.
یک سال انفرادی به اتهام «قصد خروج از اشرف»!
کارگردان «داستان یک پایان» درباره دیگر مشخصههای فرقهای منافقین توضیح داد: جلساتی که با عنوان خودانتقادی برگزار میشد و همه افراد در یک سلسله مراتب خودشان را تخریب میکردند، نمونهای از همین نشانههاست. شروع این جریان هم مربوط به دوره سال ۵۴ میشود که یک تسویه درونگروهی در این سازمان اتفاق میافتد و در فیلم «سیانور» هم به آن پرداخته شده است. از همان جریان ترور شریفواقفی و صمدیه لباف است که تقی شهرام فرمان سازمان را در دست میگیرد. بخش زیادی از مستند ما اتفاقاً درباره آدمهایی است که به نوعی میخواستهاند از اشرف خارج شوند اما اجازه آن را پیدا نکردند و سرانجام به شیوههای عجیبی فرار کردند.
وی در پایان گفت: شیوههایی که این افراد در سازمان تنبیه میشدند بسیار عجیب بوده است. یکی از این افراد با نام سبحانی در مستند روایت میکند که بالای یک سال در پادگان اشرف در سلول انفرادی بوده، صرفاً به این دلیل که قصد خروج داشته است. این افراد ذیل همین جنس شکنجهها آرامآرام تبدیل به آدمهایی افسرده و بهشدت ویران شدهاند. در این فضا تسویههای درونگروهی این گروهک هم بسیار خشن بوده است.
کد خبر 5816827 زهرا منصوریمنبع: مهر
کلیدواژه: پنجشنبه های مستند در مهر علیرضا خوشنویس مسعود رجوی مریم رجوی سازمان مجاهدین خلق گروهک منافقین مستند داستان یک پایان تئاتر ایران فیلم کوتاه موسیقی ایرانی بنیاد سینمایی فارابی هنرمندان تئاتر کارگردان تئاتر خانه هنرمندان ایران کنسرت موسیقی انیمیشن حضور هنر ایران در جهان نصرالله ناصح پور سینمای مستند عکاسی داستان یک پایان ایده ها
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.mehrnews.com دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «مهر» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۸۰۴۲۳۱۱ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
۱۳ میلیون دلار برای القای تاریخچه ترور و کشتار به ایران و مذهب شیعه | جعل تاریخ در سریال حشاشین
به گزارش همشهری آنلاین، همانگونه که انتظار میرفت، سریال حشاشین، با حواشی متعددی که رقم زد، نتوانست به اثر درخور و ماندگاری در حافظه مردم کشورمان تبدیل شود. سریالی که در زمان تولید، با سروصداهای بسیاری همراه شد و عنوان یکی از پرهزینهترین تولیدات جهان عرب را از آن خود کرد.
این سریال، ماه رمضان امسال، از یکی از شبکههای اصلی مصر به روی آنتن رفت و در آن کشور نیز واکنشهای متفاوتی را به خود دید. سابقه تاریخی چنین کارهایی، این شائبه را تقویت میکرد که با توجه به فضاسازی فرقهای داستان، باید در انتظار کژراهههای روایی بود علیالخصوص آنکه ایران، ابژه این داستان بود و نمیتوانستیم بپذیریم که کشوری مانند مصر، داستانی در مسیر روایت دقیق و متقن تاریخی از ما داشته باشد.
ساختار مشوش روایت و البته بزرگنماییهای اغراقآمیزی که میخواست این باور را به مخاطب الصاق کند که ایرانیها، پدر داعش هستند، بهاندازهای ناشیگرانه بود که با یکبار تماشای صرف چند قسمت از سریال، میشد بهراحتی متوجه آن شد. حشاشین هرچقدر که در زمینه ساختار حرفهای سریالسازی، الکن است و بویی از استانداردهای سریالسازی جهانی نبرده اما در زیرلایه، به شکلی دقیق، فراتر از رویه ظاهری آن که ایرانستیزی است، نوعی شیعهستیزی را در پیش گرفته است.
طبیعی است که در پرداخت داستانهایی با مضمون فرقههای سیاسی، یک تصویر ظاهری از المانهای آن فرقه ساخته میشود و یک تصویر نیز در زیرلایه مورد نظر است تا توطئهها و منویات حقیقی آن فرقه، به دور از تمایلات سورئالیستی، زمختی خود را نشان دهد. به همین دلیل، حشاشین در شکل ظاهری، به ایرانستیزی روی آورده و زیر پرچم حسن صباح، وجوه مدیریتی ایرانیان و تمایل به کشورگشاییهایی که دارد را مورد نقد قرار داده است بنابراین همین نقد خزنده نمیتواند مخاطب را مجاب کند که با یک روایت درست و تاریخی مواجه بوده است.
اینکه تاریخچه ترور و کشتار به ایران و مذهب شیعه نسبت داده شده تا جزءنگریهایی که مبتنی بر رجعت به کتاب خدا و پیامبر به جای امام و ولیفقیه است، نمونههایی از جنگ روایتی است که این سریال در خدمت به شیعهستیزی انجام داده است
در پسزمینه اما هدف فیلم کلانتر است که خوراک مویرگی مکفی در جهت اقناع مخاطب را دارد و آن، گرفتن انگشت اتهام جنایتهای تاریخی به سمت شیعه بوده است. از جریان داشتن عباراتی چون سر مار را باید زد که به تائید سریال، از آن زمان در مورد حاکمان ایران عنوان شده و امروز نیز شنیده میشود تا بهرهمندی از پرچم سیاه برای فرقه که تداعیکننده پرچم داعش است و البته آکسانهای متعدد بر روی این گزاره که باید با رهبرانمان مشورت کنیم، بهخوبی موید این مورد است. اینکه تاریخچه ترور و کشتار به ایران و مذهب شیعه نسبت داده شده تا جزءنگریهایی که مبتنی بر رجعت به کتاب خدا و پیامبر به جای امام و ولیفقیه است، نمونههای دیگری از جنگ روایتی است که این سریال در خدمت به شیعهستیزی انجام داده است.
فارغ از این محتوای عجیب و آشکار، سریال، متناسب با هزینهکرد و پروژه تبلیغاتی بزرگی که داشته، دستاورد فنی نداشته است. حشاشین را نمیتوان یک سریال مبتنی بر استاندارد روز این حوزه دانست. کارگردانی بهواسطه تشتتهای میزانسن، چندان قابلقبول نیست و بازی بازیگران، بیرونزدگیهای فراوان دارد که مخاطب را میآزارد.
مجموعه تمام این عوامل سبب شده تا حشاشین، با ساختار جعل تاریخ، موجودیت داشته باشد و این مهم، نه مبتنی بر سندیت واقعی است و نه میتواند برداشتی آزاد از یک برهه تاریخی قلمداد گردد. افراطگری در جعل تاریخی حوادث به اندازهای زیاد است که مخاطب عام نیز متوجه این میزان عداوت شده و به همین دلیل ارتباط چندانی با آن نمیگیرد.
این سریال، نمونه بارز آثاری است که علیرغم تزریق حدود ۱۳ میلیون دلار، نتوانسته آن اثرگذاری اعتقادی و سیاسی را بر روی مخاطب خود داشته باشد. در دنیای امروز، بیشترین میزان تاثیرگذریهای اینچنینی، از مجرای مواجهه نرم و زیرپوستی صورت میگیرد حال آنکه حشاشین بهواسطه عدمبرخورداری از استانداردهای لازم محتوایی و بصری، نتوانسته مخاطب خود را تحتتاثیر قرار بدهد و به همین دلیل، با استقبال قابلتوجهی از سوی مردم خاورمیانه مواجه نشد.
در ایران نیز این سریال از سوی یک سکوی مطرح و دو سکوی کمتر شناخته شده شبکه نمایش خانگی ارائه شد که با توجه به نظارت پسینی در مورد تولیدات خارجی، خیلی زود بساط این سریال از تمامی پلتفرم ها حذف شد. سریالی که در ایران نیز همپای منطقه، دیده نشد و نتوانست تاثیرگذرای ولو حداقلی هم داشته باشد.
کد خبر 848782 منبع: ایرنا برچسبها خبر مهم فیلم و سریال خارجی